کاش میشد زمان بأیسته کاش میشد زمین نچرخه که این طعم بی تو بودن تو نمیدونی چه تلخه ، هنوزم نبودنت رو بخدا باور ندارم رفتیو رو لب خشکم هنوزم اسم تو دارم ، دلخوشیم فقط تو بودی توی این دنیای بی رحم رو تنم سنگینی کرده کوله بار غصه و غم . . . هیزم نبودم اما سوختم در زمستان نبودنش... در جلسه ی امتحان عشق من مانده ام و یک برگه سفید ، یک دنیا حرف نا گفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی... درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمیشود، در این سکوت بغض آلود... قطره اشکی هوس سرسره بازی می کند و برگه سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش میکشد! عشق تو نوشتنی نیست ... در برگه ام کنار ان قطره یک قلب میکشم! وقت تمام است برگه ها بالا ... خدایا دیدی رفت ؟ به تو سپردمش... اما ازت میخوام یه روزی یه جای زندگیش بدجوری یاد من بندازیش ...! هیچوقت نفهمیدم چه رازیست بین دلـــم و دستم ، از دستم رفت به هر چه دل بستم رفتی حالا به کی بگم خیلی دلم تنگه برات ، میخوام یه بار ببینمت سر بذارم رو شونه هات بگین چشاش به در بود نیومدی سراغش ، بگین که تک پرت بود نیومدی سراغش ، بگین که عاشقت مرد دیــــــــگه نیــــــا سراغش . . . نــــه تو دروغگو نیستی ! من حواسم پرت است ، گفته بودی دوستم داری بی اندازه . خوب که فکر میکنم تازه میفهمم که , بی اندازه , یعنی چه !!!... نفرین به تو که با زیباترین نقاب به چهره دوست در آمدی ، نفرین بر آن مرامی که اینگونه به اعتمادم خیانت کرد . . .
یه روزی میای و دوباره منو لمس میکنی ولی حیف که سنگ قبر احساس ندارد.
تنهـا بودن قـدرت مـیخــواهــد
|
|